بیایید مسئله روغن پالم را بیشتر بررسی کنیم. وزیر بهداشت در مواجهه با این امر چندگونه میتوانست برخورد کند:
اول اینکه همانگونه همگان دیدند به عموم اعلام شود که کارخانجات لبنی از روغن پالم استفاده میکنند و مردم استفاده نکنید. این امر چند پیامد دارد که حائز اهمیت است. اول اینکه اعتماد عمومی مردم لطمه خواهد دید. زیرا مردم با رای خود کسانی را بر سر کار آوردهاند که به آنها خدمت کنند و در مقابل کسانی که میخواهند به حقوق آنها تعدی کنند بایستند. وقتی وزیر اعلان عجز میکند این یعنی انتقال ناامیدی به مردم. دوم اینکه مردم نسبت به بازار اطمینان خود را از دست خواهند داد. زیرا چه کسی میتواند به بخش خصوصی که در مواد لبنی از روغن پالم استفاده میکند اعتماد کند. بنابراین یک انزجار از یک طبقه اجتماعی و یا یک صنف خاص شکل خواهد گرفت. سوم اینکه این مسئله در کارخانههایی که از روغن پالم استفاده نکرده و یا با عدم آگاهی استفاده میکردند نیز ظلم خواهد بود. چهارم اینکه این ابزار یعنی اعلان عمومی کاربرد محدود دارد. مگر چند بار وزیر بهداشت میتواند چنین مواردی را اعلان کند. فرض کنید وزیر هفتهای یکبار مواد مضر و یا کالاهای مضر را اعلان کند، بعد از چند هفته مردم نسبت به این مسئله دیگر واکنشی نشان نخواهند دارد و برایشان تکراری میشود و وزیر مضحکه خواهد شد. پنجم اینکه این امر اتحاد و وحدت مردم را از بین خواهد برد و مردم را به جان همدیگر خواهد انداخت. مثل این میماند که دو نفر شاکی به یک قاضی مراجعه کنند و قاضی حق را به یک طرف داده اما بگوید بنده قدرت احقاق حق تو را ندارم خودت حقت را بگیر. اما سوال مهم این است که آیا وزیر و سایر مسئولین و همچنین اهالی رسانه نباید اصلا هیچ مسئله و مشکلی را برای مردم شفاف کنند و یا اینکه میتوان با لحاظ مسائلی به این امر اقدام کرد؟ به این مسئله در ادامه خواهم پرداخت.
دوم اینکه وزیر به مسئولیت قانونی خود عمل کرده و ابزارهای قانونی خود استفاده کند. همگان میدانند که قدرت وزیر فعلی بهداشت و وزرای قبلی کم نیست. به عبارت دیگر وزیر بهداشت وزیر دست و پا بستهای در دولت به حساب نمیآید. مخصوصا وزیر بهداشت فعلی که از قدرت نفوذ بالایی در دستگاه اجرایی و قانونی کشور برخوردار است. وزیر بهداشت میتوانست به جای اینکه یک محصول از صدها محصول مضر برای مردم را اعلان عمومی کرده و افکار عمومی را متشنج کند، به طور سیستماتیک و با ابزارهای قانون اقدام کرده و کمی مسائل نظارتی را تقویت میکرد. این امر به جای اینکه یک مسئله یعنی روغن پالم را حل کند، میتوانست جلوی تولید دیگر مواد مضر را بگیرد. بسیاری از مسئولین به علل مختلف از جمله کوتاهنگری ایشان، به جای پرداختن به مسائل ساختاری و اصلاح آنها، رو به مسائل زودگر و رسانهای آورده و تبعات مختلفی را برای مردم و کشور به ارمغان میآوردند.
اتفاقا وزیر بهداشت دیگر دست به کار مشابه دیگری نزد. نه تنها دیگر محصول مضری را اعلان عمومی نکرد بلکه حتی نام کارخانههایی که از روغن پالم استفاده میکردند را نیز نگفت. همانند کاری که آقای احمدینژاد انجام داد. دائما میگفت اسم سیصد نفر از مفسدان اقتصادی در جیب من است اما هیچگاه این اسامی به مراجع قضایی داده نشد. ما باید یک تصمیم سخت بگیریم. آیا واقعا میخواهیم به مردم خدمت کنیم و یا به بازیهای سیاسی تن دادهایم. اگر مردم اصل هستند این گونه بازیهای رسانهای کار ساز نخواهد بود بلکه بایستی هر امری را از مجرایش وارد شد.
آیا جمعبندی بنده از این مسئله این است که دیگر هیچ مسئله عمومی به افکار عموی انتشار داده نشود؟ خیر. باید دانست که این مسئله از ابعاد مختلفی برخوردار است. و جا دارد متخصصین و متفکرین ساعتها بر روی آن بحث علمی کند. اما بنده به حد توان اندک علمی خود آن ابعادی را که باید مد نظر باشد را مطرح میکنم. امید دارم اهالی فکر و اندیشه با نظرات خود بنده را یاری دهند. در زیر به تعدادی از این ابعاد اشاره میکنم:
موقعیت: نکته اول این است که باید دید چه کسی مسئله عمومی را مطرح میکند. آیا در جایگاه وزیر است، یا پژوهشگر و یا حتی یک فرد عادی از جامعه. به نظر میرسد جایگاههای متخلف اقتضائات مختلفی دارد. یک وزیر باید بیش از آنکه سخن بگوید عمل کند. اما یک پژوهشگر و یا تحلیلگر که دستی بر اجرا ندارد، بیشتر اهل تحلیل و مشاوره است و مسلما مسائل بیشتری را مطرح میکند.
اهمیت موضوع: اینکه موضوع چقدر حائز اهمیت است باید مد نظر باشد. امروز در عرصه سلامت بسیاری از مواد غذایی مضر هستند اما کشنده نیستند. اما اگر وزارت بهداشت به این رسید که یک ماده غذایی کشنده است و در ردیف سایر مواد مضر نبوده بلکه ضرر بیش از حد دارد و اقدام برای جلوگیری از این مسئله با کشته شدن تعداد از هموطنانمان همراه است باید به سرعت اعلان کرده و به عبارتی اهم و مهم کند.
حساسیت مردم: اینکه مردم نسبت به چه کالاهایی حساسیت دارند در اعلان عمومی تاثیر گذار است. نباید مردم را در امور روزانه آنها سر در گم کرد. اگر مردم نتوانند به قوت روزانه خود اعتماد کنند، فشار روانی مضاعفی بر ایشان متحمل خواهد شد. اما فرض کنید فلان کالایی که در زندگی روزمره مردم نبوده و برای مردم حساسیتبرانگیز نیست، مسلما اعلان عمومی آن تبعات کمتری خواهد داشت.
شیوه بیان (ساختار بیان): نکته دیگر شیوه بیان یا ساختاری است که برای بیان انتخاب میکنیم. اگر مشکلات در ساختاری امیدبخش اعلان شوند مسلما تبعات کمتری خواهند داشت. اگر مردم با بیان مسائل احساس ناامیدی و یاس کنند این نقطه شکست یک نظام خواهد بود. اگر مردم امید به تغییر و اصلاح نظامی مانند سلامت را از دست بدهند، این نظام اصلاح نخواهد شد. بنابراین ساختار کلی باید امیدبخش باشد.
شخصیت گوینده: اینکه شخصیت گویند چیست حائز اهمیت. در نظام اسلامی ما شخصیتهای گوناگونی به نقادی میپردازند. امروز در فضای رسانهای کشور هم سکولارها نقد میکنند و هم اهالی مذهب و دین. اما به علت اینکه نسخه بدیل سکولارها حکومت غیر دینی است نقدی که میکنند خانمان برافکن است. به عبارت دیگر او نقد میکند که نسخه ذهنی خود را غالب کند نه برای اصلاح ساختارهای فعلی. اما یک نقاد مذهبی نسخه ایدهآل آن حکومت اسلامی است و اگر نقدی دارد به مثابه آفتی است که به درخت افتاده است و قصدش از ریشه درآوردن درخت نیست.
در پایان از تمامی نظرات دوستان استقبال کرده و آماده شنیدن هرگونه نقد منصفانهای هستم. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که تمامی مطالب فوقالذکر بالبداهه به ذهن بنده خطور نکرده است بلکه حاص بحث مفصلی که با دوستان خویش در پژوهشکده حکمت داشتهام.
حمید ایزدبخش 6 مرداد 94
والسلام علی من اتبع الهدی